یافتن یک فرصت معاملاتی خوب به دو چیز نیاز دارد. اولین مورد این است که باید یک اختلاف قیمت وجود داشته باشد. تفاوتی بین قیمت فعلی بازار و آنچه شما فکر میکنید ارزش منصفانه باید باشد.
دومین مورد این است که باید یک دلیل قابل درک وجود داشته باشد که چرا این فرصت وجود دارد.
پاسخ به این سؤال دوم مستلزم ایجاد درک واقعاً قوی از این است که چه چیزی چیزی را به یک قطعه اطلاعات "قابل معامله" تبدیل میکند. همچنین مستلزم درک نحوه اعمال اطلاعاتی است که در بازار میبینید، در برابر نوسان ضمنی که در زنجیره آپشن میبینید.
این مقاله به شما آموزش میدهد که چگونه اطلاعات را تفسیر کنید و آن را با دادههایی که میبینید مطابقت دهید تا بتوانید فرصتهای محکمی پیدا کنید.
برای شروع این بحث در مورد تحقیق، باید تعریف کنیم که چه چیزی اطلاعات را ارزشمند میکند. اطلاعات ارزشمند چیزی است که ما آن را اطلاعات قابل معامله مینامیم. این با اطلاعات غیرقابل معامله، که اغلب عمومی و به طور گسترده شناخته شده است، تفاوت قابل توجهی دارد. اطلاعات قابل معامله یک مزیت ارائه میدهد زیرا بینشهایی را ارائه میدهد که هنوز در قیمتهای بازار لحاظ نشدهاند.
اجازه دهید داستانی را در مورد سهامی که زمانی به آن نگاه کردم، به نام TEUM، با شما به اشتراک بگذارم. TEUM یک شرکت زیرساخت فناوری بود که حدود 2 دلار معامله میشد. من چندین کاتالیزور مثبت را در افق دیدم: قراردادهای جدید، بودجه، مدیرعامل جدید و درآمدهای تحقق نیافته از سال قبل که به سه ماهه جاری منتقل میشد. بر اساس این عوامل، پیشبینی کردم که سهام در شش ماه آینده به طور قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
با این حال، سهام راکد ماند و حتی زمانی که یکی از رویدادهای پیشبینی شده محقق نشد، کاهش یافت. این یکی از بدترین معاملات من بود. چه چیزی اشتباه بود؟
من اطلاعات در دسترس عموم را با اطلاعات قابل معامله اشتباه گرفته بودم. کاتالیزورهای مثبت شناسایی شده توسط من از قبل برای بازار شناخته شده بود، به این معنی که سهام از قبل با توجه به این انتظارات قیمتگذاری شده بود.
درک تفاوت بین اطلاعات قابل معامله و اطلاعات غیرقابل معامله بسیار مهم است. در اینجا برخی از ویژگیهای اطلاعات قابل معامله آورده شده است:
تحقیق خوب فراتر از شناسایی اختلافات در دادهها است. به دنبال درک چرایی وجود این اختلافات است. این درک، دادهها را به بینشهای قابل اجرا تبدیل میکند.
در اینجا نمونهای از موقعیتی است که ممکن است معمولاً خود را در آن به عنوان فروشنده آپشن بیابید:
بیایید یک مثال را بررسی کنیم که در آن در حال تجزیه و تحلیل نمادی هستیم که نشان میدهد نوسان ضمنی (IV) به طور قابل توجهی بالاتر از نوسان تحقق یافته (RV) است:
بینش داده: IV 150٪ است و میانگین نوسان تحقق یافته 75٪ است. قیمت آپشنها 10 دلار است، اما شما معتقدید که ارزش آنها باید 5 دلار باشد. شما در حال بررسی فروش آنها هستید.
بینش تحقیق: قبل از اقدام بر اساس این دادهها، بررسی کنید که چرا IV اینقدر زیاد است. شاید شرکت اخیراً اخبار بدی مربوط به فروش محصول منتشر کرده باشد و باعث کاهش قیمت سهام شده باشد.
ترکیب بینشهای داده و تحقیق: از آنجا که اخبار از قبل منتشر شده است و بازار از فروش ضعیف آگاه است، فکر میکنید قیمت جدید سهام پس از کاهش آن منصفانه است و این اطلاعات را منعکس میکند. به همین دلیل، فکر میکنید نوسان ضمنی باید کاهش یافته باشد.
تصمیم: از آنجا که نوسان ضمنی بالا باقی مانده است و نباید اخبار دیگری برای سوق دادن قیمت سهام به تجربه تغییرات سریع وجود داشته باشد، تصمیم میگیرید که به معامله ادامه دهید. آپشنها گران هستند، شما دلیل آن را درک میکنید و معتقدید که ارزش آنها باید کاهش یابد. عالی!
تحقیق ستون فقرات یک استراتژی معاملاتی موفق است. با ترکیب دادهها با استدلال منطقی، میتوانید دیدگاهی جامع در مورد شرایط بازار و معاملات بالقوه ایجاد کنید.
در Predicting Alpha، ما بر اهمیت درک چرایی دریافت پول و اجرای استراتژیهایی که واقعاً پول در میآورند، تأکید میکنیم.
ما معتقدیم که ایدههای بدون داده قابل معامله نیستند. اما همچنین معتقدیم که دادههای بدون ایده نیز بیارزش هستند. شما باید درک کنید که چرا پول میگیرید و شواهدی داشته باشید که نشان دهد در واقع پول خواهید گرفت.
این پایه و اساس معاملهگری خوب است. هم کمی و هم کیفی است.